آخرین شنبه مرداد ماه
شنبه ها همیشه دلگیره ، مخصوصا حالا که داره کم کم به خودش شکل پاییزی میگیره، روزا کوتاه تر داره میشه و دیگه عصرا تا از دفتر درمیام بیرون هوا تاریک شده تا آخره هفته به شهریور میرسیم، وقتی محصل بودم خیلی از شهریور بدم میومد چون همش ازش بوی تموم شدن تعطیلات میومد و از 15 به بعدشم که بدو بدو واسه آماده کردم مقدمات اول مهر بود، چهارشنبه شب عروسی رو رفتیم علیرغم وسواسی که واسش به خرج داده بودم خیلی بهم خوش نگذشت، و از همه بدتر حرفایی بود که سره نی نی هی میشنیدم که حالا که دیگه 4 ساله ازدواج کردی و وقتشه واین حرفا ... خیلی لجم درمیومد!!! پنجشنبه شب و اون مراسم بیخوده پاتختی هم که جای خودش!!! دیر...
نویسنده :
آنادمهری
15:48